فعلا این خبر هیجان انگیز رو از من داشته باشید تا بعدا مفصل درموردش حرف بزنم الان باید زودی برم.
ارمغان به بزرگترین آرزوی همیشگیش رسیده اگه گفتید چه آرزویی؟
۲شب پیش ساعت ۱۲ با پدر عزیزم به طور کاملا پنهانی وبدون اینکه مامان بفهمن باهم رفتیم یه جایی ومن به لذت بخش ترین آرزوم رسیدم.
خوب حالا شماها بگید این آرزو چی بوده.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
البته انسیه و علی اکبرعزیز نباید جوابشو بگناااااااا.
فکر کنم رفتین بستنی خوردین.هههه
درسته؟
نه بابااااااا یه کار باحال تر.آخه اینم شد آرزو .....

فعلا منتظر باشید.
رفتین کتک کاری؟ آخه کار باحالتر از این دیگه نیست. همینه؟
واااااااااااا....
البته آرزو بر جوانان عیب نیست.
به جواب نظرای بقیه دقت کنید.
من میدونم چیه ولی نمیگم...چقدر میدی بگم؟
هیچی چون یکی دیگه جواب و گفته...ولی ای کاش می گفتید که بفهمم تا چقدر با اینجا آشنا شدید.
منم نباید بگم :)
حیف شد که دلم نیومد بهت نگم.
من چی؟ میتونم بگم؟
تو که شخصا بهم گفتی و درست زدی توخال.
سلام عزیزم.با روحیه ای که از تو سراغ دارم و میدونم شیطونی احتمالا:
۱- پرش از ارتفاع
۲- موتور یا ماشین سواری
۳- راه رفتن روی آب
...
سلام عزیز دل.
جالب بود برام که من و با این ارتباط کم و محدودی که گاهی باهم داریم اینطوری شناختی.
گزینه دوم قسمت اولش کاملا درسته.چون ماشین سواری که از قبل میکردم مونده موتور سواری که عشق دنیا بود.
وقتی تو با این هیجان میگی من میگم حتتتتما رفتی موتور سواری!
شرط میبندم.)))
ایوللللللللللللللللل....
دقیقا همینه که گفتید.من با باباجون گلم 2تایی 2شب رفتیم موتور سواری ومن عشق دنیا رو کردم.
البته من هنوز تواین زمینه ها خیلی آرزو دارم اگه بتونم و راهنمایی رانندگی اجازه بده 5سال دیگه می خوام برم کامیون سواری تا دیگه همه چی تکمیل بشه و مطمئنا اون روز می تونم بگم من شادترین دختر روی زمینم.
خنده داره نه؟